خلاصه کتاب رابینسون کروزوئه
بخشی از متن کتاب رابینسون کروزوئه:
«در روز سیام سپتامبر سال ۱۶۵۹ بود که من، تنها موجود زنده از میان تمام کسانی که در کشتی بودند، مانند موجودی بینوا و درمانده به این ساحل نفرین شده پرتاب شدم. تنها چیزی که میتوانستم ببینم آب بود و آسمان. نمیدانستم کجا هستم، نمیدانستم این جزیره است یا قاره، مسکونی است یا خالی از سکنه. تشنه بودم، گرسنه بودم، و از ترس آنچه ممکن بود در این سرزمین ناشناخته با آن روبرو شوم، تمام وجودم میلرزید. تنها سلاحی که داشتم یک چاقو، یک پیپ و کمی تنباکو در یک قوطی بود. این تمام چیزی بود که از کشتی با خود به ساحل آورده بودم.
تمام آن روز را صرف رفت و آمد به کشتی کردم تا هر چه میتوانم از آن بیرون بیاورم. وحشت داشتم که شب را در این مکان ناشناخته بگذرانم، جایی که نمیدانستم چه حیوانات درندهای ممکن است در آن باشند. اولین کاری که کردم این بود که درختی پیدا کنم که بتوانم شب را روی آن بگذرانم. اما قبل از آن، به اطراف نگاه کردم تا آبی برای نوشیدن پیدا کنم. خوشبختانه چشمهای با آب شیرین یافتم. پس از نوشیدن مقداری آب و گذاشتن کمی تنباکو در دهانم برای فرونشاندن گرسنگی، شروع به بالا رفتن از درخت کردم. سعی کردم شاخهها را طوری قرار دهم که اگر در خواب تکان خوردم، سقوط نکنم. اولین شب اقامتم در جزیره به این ترتیب آغاز شد.»
تعداد مشاهده: 9 مشاهده
فرمت فایل دانلودی:.zip
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 18
حجم فایل:0 کیلوبایت